اسم قاشق را گذاشتی قطار....هواپیما....کشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم!
یادت هست مادر؟
شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران....، میگفتی بخور تا بزرگ بشی...
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم
حتی بغض های نترکیده ام را......